س

 

 


 

 

ساباط
(فقه) سقفى است بين دو ديوار يا دوبناء واقع در دوست يك معبر عمومى يا اختصاصى. بديهى است كه در زير آن معبر وجود دارد.


سابق
( فقه - مدنى )برنده در مسابقه را گويند. رك. سبق و رمايه


سابق ولاحق
( فقه )هرگاه دو راوى كه ازيك شيخ اجازه روايت كنند ويكى پيش ازديگرى فوت كند روايت آنها را روايت سابق ولاحق نامند (درايه شهيد دوم- صفحه160)


سابقه
رك. پيشينه


ساختگى
بمعني مجعول استعمال شده است. ماده 86 قانون جزا (رك. جعل)


ساخلو
بمعنى پادگان است (رك. پادگان)


سازش
(دادرسى) تراضى طرفين دعوى برفيصله نزاع معين دردادگاه و با دخالت دادرس دادگاه( ماده 335 آئين دادرسي مدني ) سازشنامه اى كه باين ترتيب تنظيم ميشود ماهيت يك سند رسمى صلح را دارد ومانند هرعقدى فقط بين طرفين و قائم مقام آنان لازم الاتباع است نه نسبت بثالث.


سازمان
الف - گروه يا چند نفر از افراد انسان كه يك هدف اجتماعي را تعقيب مى كنند و براى وصول بآن هدف تابع يك رشته قوانين امرى هستند مانند ازدواج و بنگاهها Entreprises و خانواده. اين اصطلاح ترجمه كلمه خارجي Institution است وپاره اى از حقوقدانان ميل دارند كه سازمانها داراى شخصيت حقوقى باشند.
ب- تشكيلات ادارى يك مؤسسه رسمى يا غيررسمى.
ج - تشكيلاتي كه جنبه غيرمادى دارد مانند سازمان نكاح و بيع و رهن. در اصطلاحات ذيل بكاررفته است:


سازمان اصلاحات ارضى
سازماني كه بموجب تبصره يك ماده هفتم قانون اصلاحي قانون اصلاحات ارضى 19- 10- 40 براى اجراى مصوبات و تصميمات شوراى اصلاحات ارضى پيش بيني شده است وتشكيلات و اختيارات و وظايف آن درآئين نامه 12-11- 40 پيش بيني شده است( مجموعه اصلاحات ارضي - چاپ مجلس صفحه 27)


سازمان امنيت
سازمانى كه براى حفظ امنيت كشور از توطئه هاى مضر بمصالح عمومى تحت عنوان سازمان اطلاعات و امنيت كشور و بموجب قانون تشكيل سازمان امنيت مصوب 1335 تشكيل شده است( ماده يك قانون مذكور)


سازمان برنامه
رك. برنامه


سازمان بنادر و كشتيرانى
اين سازمان در وزارت گمركات و تحت نظرآن وزارت( فعلا تحت نظر انحصارات وزارت دارائي ) انجام وظيفه ميكند و وظايف آن عبارت است از اداره نمودن امور بندرى بنادر كشور- تكميل وتوسعه ساختمان ونگهدارى وتعمير مؤسسات بندرى وتأمين وسايل مخابراتى و امور انتظامى وتنظيم و اجراي مقررات بندرى وكشتيرانى ساحلى و مراقبت در توسعه كشتيراني بازرگانى وثبت شناورهاى تابع كشور وتعبين شرايط تابعيت ايرانى براى كشتيها و سلب آن و وصول حقوق وعوارض بندرى( ماده واحده قانون راجع بتاسيس سازمان بنادر وكشتيراني مصوب22- 2-1339)


 



سازمان بيمه هاى اجتماعى كارگران
سازمان مزبور زير نظارت عاليه وزارت كار اداره ميشود وداراى شخصيت حقوقى و استقلال مالى و ادارى بوده و امور مالى آن طبق اصول بازرگانى انجام ميگردد (ماده 4 قانون بيمه هاى اجتماعى كارگران مصوب 21-2- 1339 ) و عهده دار بيمه و تعاون كليه كارگران در موارد زير طبق مقررات قانون مزبور ميباشد:
1- حوادث ناشى ازكار و بيماريهاى حرفه اى.
2- حوادث و بيماريهاي غير ناشى از كار- حاملگى- وضع حمل.
3- ازكارافتادگى بازنشستگى - فوت.
4- ازدواج( ماده يك قانون مذكور) مديرعامل سازمان مذكور معاون وزير كار بوده و به پيشنهاد وزيركار وتصويب هيات دولت بموجب فرمان همايوني منصوب ميشود( ماده 12 قانون مزبور ) وى در مقابل هر شخصي وهر مرجعى نماينده سازمان است و ميتواند شخصأ ويا بوسيله وكيل يا نمايندگاني كه انتخاب مى كند سمت نمايندگى خود را نسبت بسازمان اعمال نمايد (ماده 14 قانون مذكور).


سازمان پيمان آسياى جنوب شرقى Sito
سازماني است كه بموجب پيمان دفاع جمعى آسياى جنوب شرقى درسال 1954 بوجود آمده است و مركز آن در بانكوك است و استراليا و فرانسه و بريتانيا و زلند جديد و پاكستان وفيليپين و تايلند و ايالات متحده عضو آن هستند علامت اختصارى آن سيتو Sito است.


سازمان پيمان خاورميانه Meto
بمعنى سازمان پيمان مركزى است. ( رك. سازمان پيمان مركزى)


سازمان پيمان مركزى Sento
اتحاديه دفاعى كه نام نخستين آن پيمان بغداد بود و بعد از خروج دولت عراق ازآن سازمان پيمان مركزى خوانده شد مركز آن درآنكارا است ودولت تركيه و ايران و پاكستان و بريتانيا عضو آن هستند. علامت اختصارى آن سنتو است.


سازمان جغرافيائى كشور
سازمانى است در وزارت جنگ براى تهيه نقشه عمومى كشور و براى تطبيق هرگونه عمليات نقشه بردارى در ايران (ماده يك قانون مربوط به نقشه بردارى مصوب 8 - 3 -1339)


سازمان جهانى بهداشت WHO
از دوائر تابع سازمان ملل متحد( قسمت شوراى اقتصادى و اجتماعى) كه وظيفه آن مطالعه در روابط بهداشت كشورهاى عضو سازمان و اقدامات مناسب در اين زمينه است. اين سازمان درسال 1948 تأسيس شد و مركز آن در ژنو است و بوسيله مؤسسات محلى كار مى كند.


سازمان حقوقى
مجموعه قوانين و مقرراتي است كه حافظ يك نفع اجتماعى است مانند شركت - نكاح - بيع - رهن - مرور زمان وغيره اين اصطلاح ترجمه institution در حقوق فرانسه است. برخي آنرا ترجمه به تاسيس حقوقى وتأسيس قضائي نموده اند. از نظر استفاده از اصطلاحاتي كه سابقا درمحاورات حقوقى كشور ما بكار مى رفته است مناسبترين ترجمه اصطلاح خارجى بالا ((مجعول حقوقى)) است. مجعولات حقوقى دوقسمند:
الف- مجعول عرفى كه عبارتند ازماهياتى كه ساخته و پرداخته عرف و عادت مى باشند مانند نكاح و عقد و غيره.
ب- مجعول قانونى كه ساخته قانونگذار است بدون اينكه در عرف وجود داشته باشد مانند آئين نامه و تصويب نامه.


سازمان خوار بار و كشاورزى جهانى FAO
از مؤسسات سازمان ملل متحد است كه در سال 1945 تأسيس شد و كار آن توسعه اقتصاد جهان از طريق ترقى زراعت و توزيع محصولات كشاورزى و اصلاح وضع روستائيان و افزايش دادن كميت وكيفيت مواد غذائي است.


سازمان دفترى وزارتخا نه
( حقوق ادارى )ادارات و دوائر يك وزارتخانه كه كارهاى دفترى آنرا انجام ميدهند. درمقابل سازمان فنى استعمال ميشود.


سازمان ذوب آهن ايران
اين سازمان درلايحه قانوني تشكيل سازمان ذوب آهن ايران پيش بينى شده است بمنظور بهره بردارى ازمعادن مربوط بصنعت ذوب آهن و تامين مواد اوليه مورد لزوم آن و ايجاد كارخانه هاى مربوط بذوب آهن و تهيه فولاد و توزيع و فروش محصولات بدست آمده ايجاد شده است و سازمانى است مستقل و وابسته بوزارت صنايع و معادن و طبق اصول بازرگانى اداره ميشود.


سازمان شاهنشاهى خدمات اجتماعى
سازمانى كه در سال 1326 در تهران بمنظور انجام دادن امورعام المنفعه مانند بهداشت وتعليم وتربيت و امورخيريه بوجود آمده است. و از اقدامات مهم آن تأسيس بيمارستانهاى بزرگ دركشور است.


سازمان فنى وزارتخانه
(حقوق ادارى) ادارات و دوائر يك وزارتخانه كه امور اختصاصى و فنى آن وزارزخانه را انجام ميدهند.


سازمان قضائى
الف - در معنى اخص شامل تشكيلات دادگاههاى دادگسترى است.
ب- درمعنى اعم شامل معني بالا وهر قسمت قضائى ديگر (مانند ديوان دادرسى دارائي ) مي باشد.


سازمان كشورهاى آمريكائى
سازمان ناحيه اى سازمان ملل متحد كه در 1948 در شهر بوگوتا با موافقت 21 كشور جمهورى آمريكائى بوجود آمد و هدف آن تأمين صلح و عدل و وحدت بين ممالك قاره آمريكا است.


سازمان مسكن
مؤسسه اى است انتفاعى و دولتى كه وظيفه آن عبارت است از تامين مسكن براى مردم و تهيه نقشه و نظارت و مباشرت در ساختن ابنيه دولتى با دريافت حق الزحمه و اداره كارخانه هاى برق و مصنوعات سيمانى و تاسيسات آبرساني منتقله از بانك ساختمانى سابق و نگهدارى خانه هاى سازمانى ابواب جمعي سازمان مسكن. سابقا بعنوان بانك ساختماني كار مى كرد ( ماده يك اساسنامه سازمان مسكن- مصوب 24- 3- 1343 )


سازمان ملل متحد ONU
مؤسسه اى است جهاني كه براى اجراء و تعقيب هدف منشور اتلانتيك بوسيله دولتهاى متحد اتازوني - انگليس - شوروى - چين براى نگهباني صلح وامن جهاني كه درطرح( دمبارتن اكس 1944) DUMBARTON ECOSSE پيش بينى شده تشكيل گرديده است اميد كه اصول انسانى درآن مجال تجلى يابد. اين سازمان جانشين جامعه ملل سابق است وهدف آن حفظ صلح و امن بين المللى وتوسعه روابط دوستي بين كشورها وتعاون براى حل امور اقتصادى واجتماعي و فرهنگى و انسانى است.


(منشور) سازمان ملل متحد
پيمانى است كه در كنفرانس سان فرانسيسكو در 26 ژوئن 1945 با مضاء رسيد و داراى يك مقدمه و 19 فصل و 111 ماده است و بموجب اين منشور اركان اساسي سازمان ملل عبارتند از مجمع عمومى، شوراي امنيت، شوراى اقتصادي واجتماعى، شوراى قيمومت، دادگاه دادگسترى بين المللى و دبيرخانه.


سازمان نقشه بردارى
مؤسسه اى است انتفاعى و دولتى كه وظيفه آن عبارت است از:
الف - هم آهنگ كردن كليه عمليات نقشه بردارى زمينى و هوائي بزرگ مقياس طرحهاى عمرانى و ثبت املاك و نظارت در تهيه آن.
ب- نگهدارى نسخه اصلى نقشه ها و مختصات نقاط و فيلمهاى عكسهاي هوائى منفى ومثبت مربوط به عمليات نقشه بردارى. ج- مطالعه وتحقيق روشهاى نوين نقشه - برداى و تربيت افراد مجرب و تقويت مؤسسات اجرائى در امور نقشه بردارى. 2809- سال سال دوازده ماه است (ماده 612 آئين دادرسى مدنى)


سال اقتصادى
از اول تيرتا 31 خرداد. سهميه سالانه واردات كالا وآمار گمرك از روى آن تنظيم ميشود.


سال عملى
سال عمليات و محاسباتي تجارتخانه و بنگاه تجارتي را گويند.


ساواك SAVAK
سازمان اطلاعات و امنيت كشور را گويند. اصطلاح ازحروف اول كلمات فراهم شده است.


سب
( بفتح اول و تشديد ثاني) در فقه ازجرائم ضد شرف است و عبارت است از ناسزا گفتن. اخص از توهين است( رك. توهين)



سبب
( فقه - مدني )الف- خويشاوندى است بين دو نفركه براثر رابطه زناشوئى بوجود مى آيد. زناشوئي موجب ارث، نكاح دائم است (ماده 940 قانون مدنى ) در فقه، ولاء هم مصداقى ازمصاديق سبب است. (رك. ولاء)
ب- درعلم اصول فقه، سبب عبارت است از چيزى كه هرگاه مانعى به آن اصابت نكند باعث وجود چيزى شود چنانكه آتش سبب سوختن است گاهى موضوعات مقررات را نسبت بخود آن مقررات، سبب مى نامند. درتعريف سبب قاعده و ضابطه مورد اتفاق وجود ندارد شهيد درقواعد فقه خود گفته: ((السبب كل وصف ظاهر منضبط دل الدليل على كونه معرفأ لاثبات حكم شرعي بحيث يلزم من وجوده الوجود ومن عدمه العدم)) سپس ميگويد در پاره اى ازاسباب مناسبت بين سبب و نتيجه آن پيدا است و آنرا علت ناميده اند مانند زنا كه علت حد است. ج- هرگاه دو يا چند نفر موجب ورود خسارتي به ديگرى شوند آنكه بين عمل او و خسارت حاصله واسطه اى نيست او را مباشرگويند و ديگرى (يا ديگران) كه بين او و خسارت حاصله، عمل مباشر واسطه شده است سبب ناميده ميشود. گاهى عرفأ يا سبب بايد مسئول جبران خسارت باشد يا مباشرودراينصورت آنكه اقوى است او مسئول است و معنى اقوى بودن اين است كه درعرف، ايراد خسارت بكسي نسبت داده ميشود همانكس كه ايراد خسارت، منتسب به او است اقوى است خواه سبب باشد يا مباشر( ماده 332 ق- م )اين اصطلاح بقانون مدني هم راه يافته است.


سبب اقوى از مباشر
رك. سبب


سبب تزلزل عقد
( فقه - مدني ) امورى كه اثر حاصل از عقد را در حالت تزلزل وبى ثباتى ويا وقفه نگه ميدارند. اين امورعبارتند از تعليق عقد، جواز عقد، خيارى بودن عقد،عدم نفوذعقد( مانند عقد مكره و فضولى )


سبب دعوى
( دادرسي مدني )عاملى كه حق مورد تقاضاى مدعى دعوى از آن ناشى شده (بادعاء مدعى) چنانكه مدعى دعوي مالكيت خانه اي را طرح كند و مالكيت خود را ناشى از بيع بداند در اين صورت بيع را سبب دعوى گويند. مقصود از سبب در ((شهادت بر سبب)) همين معنى است چنانكه ر دعوى بالا اگر شهود شهادت بروقوع بيع مذكور بدهند آن شهادت را شهادت برسبب نامند ولى اگر شهادت به مالكيت مدعى بدهند عنوان شهادت بر سبب را ندارد.


سبروتقسيم
اصطلاحي است قديمى كه متاخران بجاى آن لغت ((ترديد)) را بكار برده اند ويكى ز ادلهء اثبات اعتبار قياس ( يعني تمثيل مذكور در منطق صورى ) يا Analogie ست سبر بمعنى غور رسى است و سبر و تقسيم بمعنى بدست آوردن مناط وتجزيه و تحليل مطلبى را گويند باين منظور كه مناط آن مطلب بدست آيد چنانكه درمورد ماده 10 قانون مدنى گوئيم: قرارداد تأثيرى در آزادى اراده ندارد بنابراين مناط وعلت آزادى اراده در ايقاعات هم وجود دارد پس ايقاعات هم تا وقتى كه مخالف صريح انون نباشد معتبرند. در اين Adage اشاره به سبر وتقسيم (و تمثيل ) شده و فته اند: Ubi eadem ratio, idem jus عني هرجا كه علت يك حكم قانونى وجود اشته باشد بايد معلول همان علت هم وجود اشته باشد.


سبق تصميم
(جزا) تصميم راجع به نقشه طرح شده قبل ز ارتكاب جرم بمنظور سوء قصد نسبت ه مجنى عليه را سبق تصميم گويند پس سبق تصميم يعنى تصميم مقدم بر ارتكاب رم (تقدم قابل ملاحظه نه تقدم ملصق ه جرم ) مانند كمين كردن براى قتل كه صداق سبق تصميم است.


سبق و رمايه
( فقه - مدنى) سبق يا مسابقه عبارت از سب دوانيدن و شتر دوانيدن و فيل دوانيدن استر وحمار دوانيدن و تيراندازى كردن ست بموجب عقد معوضي كه عنوان اجاره جعاله ندارد. نسبت بسائر حيوانات نيز وزنه بردارى وكشتى اختلاف است. دليلى بر منع نيست. عوض ممكن است ال يا مؤجل باشد و ممكن است عوض ين يا دين باشد خواه دين قبل از اينعقد وجود داشته باشد وخواه بموجب اينعقد بوجود آيد (در اين صورت عقد مسابقه مرامات از عقود عهدى و از مصاديق عهدات مى باشند) رمايه ومرامات ومناضله بمعنى تيراندازى بصورت مسابقه است و بعضى مناضله را بمعنى محاطه گرفته اند يعني كم كردن آنچه كه برابر زنند چنانكه گويند هركه پنج تير از بيست تيرزند برنده (سابق) است پس اگر هر دو پنج تيرزنند مياندازند تا بيست كامل شود. مناضله بين دو گروه جائزاست كه هرگروهى در حكم شخص واحد باشد ازحيث اصابت تير بهدف و عدم اصابت (اين نوعي از قرارداد جمعى است) دراينصورت تساوى عدد دوگروه شرط نيست. ماده 655 قانون مدنى. (مناهج المتقين ممقاني- صفحه 332)


سپرده
بمعني وديعه است. ( رك. وديعه )


ستوق
(بفتح اول و ضم ثانى) فارسى است از ((سه تو)) گرفته شده است و چون اين درهم از نقره و مس وآهن ساخته ميشد و خليط آن سه چيز بود سه تو ناميده شد و افزايش قاف براى تعريب است بعضى از فقهاء بدون تحقيق آنرا ستوق بفتح اول و دوم و سوم خوانده و براى اينكه آنرا از سه طبق و سه طبقه مشتق كنند آنرا بصورت سطوق ضبط كرده اند.


سجل
( بكسر اول و ثانى و تشديدلام) درلغت بمعني نوشته است( يوم نطوي السماء كطى السجل) و تسجيل بمعنى نوشتن سند است. دراصطلاح بمعاني ذيل آمده است: الف - برگ اجراء در اصطلاحات فقهى.
ب - مرادف شناسنامه است( رك. شناسنامه). و سجل احوال بمعنى نوشتن وثبت وقايع (فوت - تولد - ازدواج و طلاق) دردفاتر مخصوص است.


سجلى احوال
بمعنى شناسنامه است (اصطلاح قديمى است) در سال 1297 شمسى هيآت دولت بموجب تصويب نامه تنظيم سند سجلى را مقرر كردند واجراء آن به عهده بلديه تهران نهاده شد. اولين قانون سجل احوال در 14- 3- 1304 بتصويب رسيد (ماده 58 قانون ثبت 1310 ) رك. سجل


سجل اعترافى
درحاشيه اسناديكه فقهاء قبل از تشكيل ثبت اسناد و املاك تنظيم مى كردند جعى از علماء بلد و وجوه شهر اقرار متعاملين را بوقوع معامله شنيده و در حاشيه سند معامله گواهى بر اقرارآنها ميدادند مثلا مينوشتند: ( قد اعترف لدى اشرف التجار فلان بن فلان ....)ماده 56 قانون ثبت 1310 و ماده 102 قانون جزا. ( رك. سجل وقوعى)


سجلى جزائى
بمعنى سجل كيفرى است. ماده 56 قانون جزا. ( رك. سجل كيفرى)


سجل كيفرى
دفترى است كه درمركز هر استان وتحت نظر دادستان شهرستان براى ثبت مستخرجه احكام مذكور درماده سوم آئين نامه سجل كيفرى (مجموعه 1318 ص 159) و باستناد ماده 56 قانون كيفرعمومى وماده چهارم قانون اصلاح قانون سازمان دادگسترى و استخدام دادرسان مصوب 6- 10- 1315 نگهدارى ميشود.


سجل وقوعى
درحاشيه اسناد عادي كه محاضر قديم ( قبل از تشكيل ثبت اسناد و املاك در ايران) وفقهاء مينوشتند صاحب محضر( و معتمدان حاضر در جلسه )وقوع معامله را نزد خود گواهى نموده و اين گواهى كتبى كه ممهور بمهر آنان ميشد سجل وقوعى ناميده مى شد. درمقابل سجل اعترافى استعمال مى شد ( رك. سجل اعترافى )


سحق
(فقه) وطى زن بازن چنانكه عامل ومعمول هر دو زن باشند و اين عمل را نسبت بطرفين مساحقه گويند قانون جزاى اسلامى آنرا جرم شمرده است.


سربنه
بنه به ضم باء عبارت است از مقدار زمين زراعتى كه چند گاو ازعهده زراعت آن بر آيند يعنى مدتي مديد هر ساله چند گاو به آن بسته باشند. به تبع ابن وضع چند خانوار درآن زمين بزراعت وآبادى آن اشتغال مى ورزند كه رئيس آن چند خانوار را در تقسيمات كشورى قديم( تا نيم قرن قبل )سربنه مى گفتند. هرده از چند بنه تشكيل ميشد وكدخدا مافوق سربنه ها بود (ماده نهم قانون ماليات املاك اربابى و دواب مصوب 20- 10- 1354 شمسي).


سربود
رك. تقسيم (تقسيم برد)


سربهر
سالطان درشهربانى.


سرپاس
سرتيپ در شهربانى.


سر پاسبان
پايور شهرباني مانند گروهبان ارتش.
سر پاسبان دو
وكيل دوم در شهرباني است.


سر پاسبان سه
وكيل سوم درشهرباني است.


سر پاسبان يك
وكيل اول در شهرباني است.


سرپرست
بمعنى قيم است(رك. قيم)


سرپرستى
قيمومت را گويند و اداره سرپرستى از ادارات دادگسترى در نصب قيم و نظارت دركار او اقدام مى كند.


سرحد
الف - در اصطلاحات حقوق عمومى حد فاصل بين دوكشور راگويند. حد فاصل مزبور قطعه اى است از زمين ويا مساحتي است ازآب دريا يا رودخانه كه طول آن ببن دوكشورغالبأ مشخص است ولى عرض آن، مقياس مشخص ندارد و بحسب قرار دادهاى بين دول و مقاصد مختلف ممكن است اندازه معينى براى آن درنظرگرفت شود چنانكه مقدار آن بموجب قرارداد كميساران سرحدى (مرزبانان) ايران و افغانستان( مجموعه رسمى 1336 ص 310) بيست وپنج كيلومتر از خط سرحدي ( مرزى) داخل خاك هريك از دو كشور مى باشد.
ب- مرز مرادف سرحد است( قرارداد مذكور)
ج- خظ مرزى خط فرضى فاصل بين خاك دوكشور است.
د - حافظان منافع دولت از نظر مرزى را مرزبانان وكميساران سرحدى نامند (قرارداد مذكور)


سرحرفه
(جزا) عناصر سرحرفه عبارت است از:
الف- سر عبارت است از امرى كه نوعآ داعي براخفاء آن داشته باشند. بنابراين اگر افرادى بندرت ميل باخفاء امرى نداشته باشند و در اظهارآن اقدام كنند ضررى به ماهيت سرى بودن آن امر ندارد يعنى سرى بودن آنرا نفى نمى كند.
ب - امرى كه بشرح بالا نوعأ داعى بر پنهان كردن آن وجود دارد بضررمادى يا معنوى كسي كه ميل باخفاء آن دارد وسر، متعلق باو تلقى مى شود از طرف ديگرى اظهار و ابراز گردد.
ج- ابراز كننده سر بموجب قانون و مقررات، مكلف به كتمان آن بوده باشد.
د - ابرازكننده سر به مناسبت اعمال حرفه خود وقوف برآن سريافته باشد. ماده 220 قانون جزا ماده 26 قانون ماليات
بر ارث 1335 و ماده 51 قانون دفاتر اسناد رسمى.


سرداور
(دادرسي مدني) سرداور يا( حكم مشترك ) درموردى تحقق پيدا مى كند كه اولا- طرفين داراى چند داور باشند.
ثانيآ- تعداد داوران اختصاصي هرطرف مساوى تعداد داوران اختصاصى طرف ديگر
ثالثأ - يك داوركه مورد قبول هر دوطرف باشد بجمع داوران اضافه شود. سر داور يا داور مشترك در مقابل داور اختصاصي استعمال ميشود (ماده 650 آئين دادرسى مدني) داور مشترك را داور ثالث هم گفته اند (ماده 640 قانون مذكور)


سردفتر
متصدي دفترخانه را گويند كه دراصطلاحات معمول باو محضردار و صاحب محضرگفته ميشود (رك. دفترخانه)


سررسيد Echeance
موعد را گويند.


سرقت
( جزا ) ربودن مال و اشياء منقول غيربدون رضاى او و برخلاف حق. در اصطلاح ديگرآنرا سرقت ساده و سرقت عادى گويند. تقلب واختفاء از ربودن دانسته ميشود. و مفهوم عرفى سرقت اين دو امر را اقتضاء مى كند. ماده 222 قانون جزا. (رك. سرقت مقيد)


سرقت ساده
رك. سرقت
سرقت عادى
رك. سرقت


سرقت مقيد
(جزا) سرقتي كه مقرون بيكى از كيفيات مشدده قانونى و اختصاصى باشد (رك. كيفيات مشدده خاص- كيفيات مشدده قانوني )مانند سرقت مسلح يا جمعى يا سرقت درشب يا باهتك حرزيا تهديد كردن وآزار دادن ضمن سرقت( ماده 222 قانون جزا )


سرقفلى
پولى كه مستاجر ثانى( بمعنى اعم )بمستأجر سابق درموقع انتقال اجاره بلاعوض ميدهد و هم چنين مستاجر اول به مؤجر مالك ميدهد. اين وجه از مصاديق دارائي نامرئي است و عنوان درآمد اتفاقى را ندارد( رك. در آمد )بشرط اينكه ناشى از جمع آورى مشتريان وكاركردن مستاجر باشد و الا مالكى كه مغازه مى سازد وآنرا با گرفتن پولى بنام سرقفلى باجاره ميدهد اين پول جزء درآمد محسوب است و ماليات بر درآمد بآن تعلق مى گيرد.


سركلانترى
اداره پليس را گويند.


سرمايه
الف - مالى كه تاجر وكاسب بمعنى عام وسيله كار واعاشه قرار دهند و ممكن است جنبه معنوى يا مادى داشته باشد از اين قبيل است سرقفلى.
ب - مبلغى كه تاجر و كاسب صرف خريد متاعى كنند بدون سود هزينه (راس المال) معلوم نيست دوكلمة سرمايه و رأس المال كداميك ترجمه ديگرى هستند؟ بنظر ميرسد كه رأس المال ترجمه سرمايه باشد. (رك. دارائي نامرئى – درآمد)


سرمايه احتياطى
( تجارت) مقدارى ازعايدات سالانه شركت تجارى كه ببن شركاء توزيع نميشود وبراى مقابله با ضررهائي كه ممكن است متوجه شركت شود ذخيره ميشود( ماده 57 قانون تجارت)


سرمايه خارجى
عبارت است از: الف - ارزى كه از طريق بانكهاى مجاز بايران وارد شود.
ب- ماشين آلات و لوازم آن كه مربوط بكارخانه اى است كه بصورت سرمايه بايران منتقل شود و يا بعدأ بحساب سرمايه وارد شود نه بحساب مخارج جارى.
ج - وسائط حمل و نقل راجع به بهره بردارى ازكارى كه براى آن، سرمايه وارد شده است.
د - حق اختراع راجع بعمل توليدى كه بآن منظورتقاضاى ورود سرمايه شده است.
ه - حقوق ارزى مخصوص كه قبل ازشروع بهره بردارى بمنظور ايجاد كارهاى توليدى پرداخته شده باشد.
و- تمام يا قسمتى از سود ويژه حاصل در ايران كه بسرمايه اصلى اضافه شده يا درسازمان ديگرى كه مشمول مقررات قانون جلب و حمايت سرمايه هاى خارجي مى باشد بكار انداخته شود (ماده دوم آئين نامه اجراى قانون جلب وحمايت سرمايه هاى خارجى مصوب 17- 7- 1335)


سرمايه گذارى
تخصيص اعتبار و مصرف آن براي هدفهاى معين و مخصوص( تبصره يك از ماده دوم لايحه قانونى برنامه عمراني پنجساله سوم كشور- مصوب 18- 6- 41 )


سرناوى
سرجوخه دريائي (بحرى).


سطوق
رك. ستوق


سفارت
نمايندگى عالى سباسي شخص در كشور ديگر از طرف دولت متبوع خويش (مقرر كنگره وين -19 مارس 1815 وپروتكل مكمل اكسلا شاپل 21 نوامبر 1818 )


سفارت لازم
( بين الملل عمومى) پذيرفنن نمايندگان سياسي دولتهاى ديگر را گويند (رك. سفارت متعدى).
سفارت متعدى
(بين الملل عمومي) اعزام نمايندگان سياسى بكشورهاى خارج را گويند.


سفته
درفارسي فعلى حرف سين آن سه نوع تلفظ ميشود، صحيح آن سفته بكسرسين است بمعنى محكم و سخت و استوار. اصل اين لغت فارسي است و بر نوعى قرض اطلاق مى شد باين ترتيب كه مسافري مالى بكسى ميدهد كه آن كس در مقصد مسافر ازخود مالى شبيه آن در نزد ثالثى دارد و مسافر از گيرنده مال خويش خطى ( بصورت حواله) مى گيرد تا در مقصد از محال عليه مثل همان مال كه در مبداء داده درمقصد بگيرد وآن نامه را سفته (بفارسي) و سفتجه بضم سين (بعربي) گويند وجمع آن را سفاتج آورده اند ! بموجب ماده 307 قانون تجارت سفته عبارت است ازسند تجارتي كه بموجب آن امضاء كننده تعهد مى كند درموعد معين يا عندالمطالبه در وجه حامل يا شخص معين ويا بحواله كرد آن شخص كارسازى نمايد اسم ديگرآن فته طلب است (ماده 239 قانون جزا)


سفته باز
(تجارت) نوعى بازرگان كه در بورسها خريد را تنها بمنظور فروش نمى كند بلكه على الاصول از طريق پيش بينى تغييرات نرخ كالاى بورس، اقدام بمعامله مينمايد.


سفته بازى Agiotage
خريد و فروش سندهاي تجارتي بقصد استفاده بسيار بوسيلة فريب دادن فروشندگان.


سفته دوستانه
سفته اى است كه از نظر ظاهر آن فرقى باسفته هاي ديگرداده نميشود ولى درمورد آن سفته حقيقتأ در حين صدور سفته، متعهد سفته بدهى به گيرنده سفته (متعهدله) نداشته بلكه سفته مزبور بمنظور وثيقه حسن انجام تعهد( رك. وثيقه حسن انجام تعهد) بمتعهدله داده ميشود تا درصورت سوء انجام تعهد، متعهدله بتواند آن سفته را بضرر متعهد وصول كند. چون معمولا دليلي از طرف متعهد سفته برجريان فوق ارائه نميشود سفته بالا بطورمطلق بضرر متعهد وصول ميشود.


سفه
(مدني - فقه) عدم رشد يا صفت شخص بالغ ( كبير) كه تصرفات او در اموال وحقوق خويش جنبه عقلائى نداشته باشد. در مصداق مشتبه محكوم به عدم سفه است (ماده 1210 قانون مدني) رشد عكس سفه است (ماده 1208 قانون مدنى) تصرفات مذكور شامل تصرفات ادارى (مانند عقد بيمه) وناقل (مانند بيع) و استعمالى (مانند پوشيدن جامه) وساير اقسام تصرفات است. ملاك سفه و رشد تشخيص نفع وضرر است نه حسن وقبح زيرا تشخيص حسن و قبح مربوط بامر مالى نبوده و به رشد جزائي مربوط است وسن تشخيص حسن و قبح كمتر از سن تشخيص نفع و ضرر است. بهمين جهت در تعريف رشيد گفته اند. اوكسي است كه اخذ و عطاء( داد وستد) را بداند و اخذ و عطاء مربوط بامور مالى است نه حسن و قبح افعال. در مورد عقد نكاح كه طبع غير مالى دارد با توجه بماده 064 1- 1235 قانون مدني عقد نكاح سفيه غير نافذ است. ميزان براي اينكه تصرفات دراموال جنبه عقلائي داشته باشد عقل عقلاء عادى است كه اندك فاصله با سفه دارند نه عقلاء متوسط يا عالى. معامله سفيه ولو اينكه ازهرحيث جنبه عقلائي هم داشته باشد غيرنافذ ومحتاج به تنفيذ ولى قانوني او است. (رك. معامله سفهى)


سفه متصل بصغر
(مدني - فقه )هرگاه صغير درحين رسيدن بسن كبر سفيه باشد اين سفيه را سفه متصل بصغر نامند. (ماده 1218 قانون مدني)


سفيد مهر Blanc seing
ورقه سفيد كه مهر يا امضاء يا اثرانگشت داشته باشد و صاحب مهريا امضاء يا اثر انگشت روى اعتمادى كه بطرف دارد آنرا باو ميدهد تا تعهدى ويا عمل حقوقى را روى آن بنويسد( ماده 240 قانون جزا )


سفير Ambassadeur
الف - مقدم نمايندگان سياسى يك دولت نزد دولت ديگر را سفيرگويند و ذكر (كبير) بدنبال (سفير) از ترجمه هاى نادرست و متداول است زيرا در مفهوم اصطلاح سفير بالاترين درجه نمايندگى سياسي خود بخود ملحوظ است بهمين جهت در اصطلاح خارجى لغتى كه بمعنى كبير باشد در دنبال سفير نمى آورند و هر سفيرى كبير است زيرا سفيرصغير وجود ندارد.
ب - مطلق نمايندگان سياسى اعم ازسفير كبير و وزير مختار و وزير مقيم وكاردار سفارت را گويند. نمايندگى ازشخص رئيس دولت از مختصات سفيركبير است وساير نمايندگان سياسى فقط نماينده دولت متبوع خود هستند.



سفير عادى
( بين الملل عمومى) سفيرى كه بطور دائم ( بدون تحديد وقت) نزد دولت ديگر سفارت دارد. (رك. سفير فوق العاده)


سفير فوق العاده
(بين الملل عمومى )سفيرى كه براى كار معين ويا براى مدت محدودى نزد دولت ديگر سفارت دارد.


سفير كبير
رك. سفير


سفيه Prodigue
(مدني- فقه) يا غيررشيد كسى است كه تصرفات او در اموال و حقوق مالى خود عقلائى نباشد ومنظور از عقل متعارف عقول است. (رك. سفه)


سقط جنين
رك. جنين(سقط جنين)


سقط حمل
مرادف سقط جنين است( رك. جنين)


سقوط Decheance
تنزل و ازبين رفتن حق را گويند مانند ورشكستگى كه نمونه معنى اول است و سقوط ولايت قانوني پدركه نمونه معني دوم است درصورت اخير عنوان ضمانت اجراء را دارد. وهم چنين است عدم اعمال حق بعلت معنى شرائط يا موعدى كه دادگاه يا قانون معين كرده است مانند عدم استفاده از ورقه اختراع درمدت قانوني و سقوط حق! انحصارى استفاده ازآن.


سقوط تعهدات Extinction des obligations
(مدني) منتفى شدن تعهد موجود را بوسيله اى از وسائل قانونى گويند مثلا ابراء يا اقاله يا وفاى بعهد يا فسخ ياطلاق يا بذل مدت ( درنكاح منقطع) از اسباب سقوط تعهدات ميباشند وحق بود كه مقنن در ماده 264 قانون مدتي همه اسباب سقوط تعهدات را مى شمرد.


سقوط دعوى Peremption d,instance
تقاضاى از بين بردن تمام آثار قانونى رسيدگى بدعوى از طرف خوانده بعلت مضي مدت معين قانونى.


سكنى
(مدني - فقه) الف - حق انتفاع هرگاه بصورت سكونت منتفع در مسكن متعلق بغير باشد آنرا سكنى وحق سكنى نامند.
ماده 43 قانون مدني (رك. حق انتفاع)
ب- حق سكنى درعقد ازدواج عبارت است از تفويض اختيار تعيين محل سكونت بزوجه.


سكوت
خوددارى از گفتن است. سكوت دلالت بر رضا نمى كند ازهمين جا معروف شده است: لاينسب لساكت قول (يعنى بشخصى كه سكوت اختيار مى كند اسناد قولى نمى دمند و ازسكوت اوكشف قصد ورضا نمى كنند ). با اين حال در فقه مى گويند درعقد نكاح، سكوت باكره درحكم رضا است ولى اين نكته بحسب عرف زمان فرق مي كند.


سكوت در مقام بيان
(فقه) هرگاه مقنن در مقام گفتن مطلبى باشد و نسبت بقسمتى ازآن مطلب سكوت اختيار كند اين سكوت را سكوت درمقام بيان گويند. و چون سكوت درمقام بيان ازعاقل متعارف هم درست نيست بنابراين بايد بتناسب مقام براى آن سكوت معنى خاصي را منظور نمود وآن معني را مقصود مقنن بايد تلقى كرد بهمين جهت است كه گفته اند: سكوت درمقام بيان بيان است. مثال: قوانين امور حسبي درمقام بيان طرق اعتراض به حصر وراثت بوده و با اين حال نسبت به واخواهى سكوت اختياركرده و اين سكوت دلالت ميكند كه نسبت بتصميم دادگاه راجع به حصر وراثت نميتوان واخواهى داد.


سكوت قانون Silence de la loi
رك. قانون( سكوت قانون)



سكه
الف- بفتح اول وتشديد ثاني قطعه فلزى است كه روى آن نقشى باجمله اى يا علامتى است خواه ازطرف يك قدرت عمومى بآن اعتبار داده شده باشد يا نه.
ب- بكسر اول و تشديد ثاني بمعنى راه وسيع است (رك - زقاق)


سكه قلب Fausse monnaie
(جزا) تقليد كردن( ويا مغشوش ساختن) از پول رائج مسكوك كشور و نيز صادر كردن يا وارد كردن( بايران يا ازايران) پول تقليدى يا مغشوش (ماده 93- 94 قانون جزاى ايران ).


سلاح
(جزا) آلات و ادوات برنده يا سوراخ كننده يا له كننده (مانند تخماق و پتك). سلاح دو قسم است:
الف- سلاح بالطبع مانند تفنگ وشمشير وغيره كه هدف اولى ازساختن آنها اين است كه درنظرعرف بعنوان اسلحه بكار رود.
ب- سلاح بالقصد مانند تيغ ژيلت وچكش يا تكه آهنى كه انسان آنرا درمواردى بطور استثناء بجاي سلاح معمولى ومتعارف بكارمى برد با اينكه عرفأ اختصاص بكارى كه سلاح بآن اختصاص داده ميشود داده نشده است. ماده يك لايحه مجازات حمل چاقو و انواع ديگر اسلحه سرد مصوب 1336. ( رك. اسلحه )


سلسله مراتب
(حقوق اداري) در اين اصطلاح اشاره به وقوع رتبه ها و مقامات اداري از پائين به بالا است. درامور معنوى و اخلاقى هم سلسله مراتب بين شاگرد و استاد وكوچك و بزرگ و مفضول و فاضل يك امر فطرى بوده و هر جامعه در راه ارتقاء به اوج تمدن خود سخت پابند آن است ورعايت آن از واجبات اخلاقى است كه مافوق واجبات قانوني است.


سلطان
(تاريخ حقوق- فقه) دراصطلاحات سابق حقوق ادارى ما بمعني پادشاه است. در اصطلاحات فقهى روشن نيست و مدلول آن به معني والى نزديك است. (رك. والى )


سلطنت
(تاريخ حقوق )امارت و ولايت بر ناحيه وسيع. ( حقوق اساسي )رژيم پادشاهى كه بموجب آن حكومت دردست يكنفر بوده و لااقل رياست قوه مجريه در دست فرد باشد و درمقابل قوانين و محاكم مشمول شناخته نشود.


سلطنت استبدادى
(حقوق اساسى) سلطنتى كه قدرتهاي دولتى بدست پادشاه باشد وكارمندان دولت بنام او انجام وظيفه كنند و حكومت به موجب قانون معين نباشد وهر نوع كه اراده كند عمل كند. دراصطلاح ديگر آنرا سلطنت مطلقه نامند.( رك. سلطنت نامحدود)


سلطنت انتخابى
( حقوق اساسي) نوعى از رژيم سلطنتى كه سلطان براى مدت عمرخود ازجانب ملت يا نمايندگان آن يا ازجانب اعيان و اشراف انتخاب گردد.


سلطنت پارلمانى
بمعني سلطنت مشروطه پارلمانى است. ( رك. سلطنت مشروطه پارلماني)


سلطنت محدود Monarchie limite
نوعى از رژيم سلطنتى كه قدرتهاى دولتى قسمتى دراختيار پادشاه وقسمتى دراختيار مجمع عمومى ملت و يا دراختيار طبقات ممتاز يا در دست مجالس مقننه باشد. دراصطلاح ديگر آنرا سلطنت مقيد وسلطنت مشروط يا سلطت مشروطه نامند و كلمه شرط در سلطنت مشروطه بمعني قيد وحد است. ( رك. سلطنت نامحدود )


سلطنت مشروطه Monarchie constitutionnelle
بمعنى سلطنت محدود است. (رك. سلطنت محدود)


سلطنت مشروطه پارلمانى Monarchie parlementaire
نوعى مشروطه است كه مجالس مقننه بطور غيرمستقيم درقوه مجريه دخيل است يعنى پادشاه درعزل و نصب وزراء بايد آنها را ازاشخاصي كه مورد اعتماد اكثريت پارلمان هستند برگزيند. درمقابل اين معنى اصطلاح ذيل (كه هنوز فارسى معادل ديده نشده است )وجود دارد: Monarchie dualiste در اين رژيم پادشاه در مورد عزل و نصب وزراء آزاد است و ميتواند آنها را ازبين اقليت پارلمان يا اشخاص خارج ازپارلمان برگزيند.
سلطنت مطلقه
مرادف سلطنت استبدادى است. (رك. سلطنت استبدادى )


سلطنت موروثى
(حقوق اساسى) نوعى از رژيم سلطنتى است كه سلطنت بايد در آن به ارث برگزار شود ولو اينكه سر سلسله آنرا به ارث تحصيل نكرده باشد.


سلطنت نامحدود
سلطنتى است كه قدرتهاى دولتى بدست پادشاه بوده وكارمندان دولت بنام او انجام وظيفه كنند ولى حكومت در حدود موازين قوانين موضوعه باشد،


(كارخانه هاى) سلطنت
رك. بيوتات


سلطه
(فقه) عبارت است ازاختيار قانوني شخص براشياء يا اموال يا اشخاص ديگر مانند سلطه مالك برمال خود و سلطه متعهدله بر تعهدى كه بنفع اوشده است و سلطه ولى قهرى بر امور مولى عليه وخود مولى عليه از حيث نگهداري و تربيت او در حدود قانون. سلطه باين معنى معادل معنى Droit (حق) مى باشد كلمه ملك هم درفقه وقتى كه بمعنى اعم استعمال ميشود مرادف باسلطه استعمال شده است. ( رك. ملك )


سلطه مالكانه
(فقه - مدني) سلطة شخص برمالى را گويند و بيشتردرمورد حق عيني مالك عين بكار مى رود. كلمه Facultes بمعني اختيارات مالى بصيغه جمع اين مفهوم اصطلاحى را نمى رساند.


سلف
(مدني- فقه) بيعى كه ثمن آن حال ومبيع آن مؤجل باشد در اصطلاح عاميانه پيش خريد و پيش فروش گفته مى شود يعنى فروشنده مالى را كه هنوز وجود پيدا نكرده ولى در انتظار وجود آن است قبل از وجود پيدا كردن آن مى فروشد مانند كشاورزى كه قبل از فصل بدست آمدن محصول مقدارى گندم در ذمه بفروشد.


سلم
(مدني- فقه) بيعى كه ثمن آن حال و مبيع آن مؤجل باشد در اصطلاح عاميانه پيش خريد و پيش فروش گفته مى شود.


سماع
(فقه) سماع حديث يعنى شنيدن حديث از شيخ. و بمعنى تحمل حديث( رك. تحمل ) هم استعمال شده است واين معنى اعم است (وصول الاخيار الى اصول الاخبار- صفحه 119)


سمت
شغل و مقام رسمى را گويند. ( رك. رسمى )


سنا
دومين مجلس قانونگذارى كه طبق اصل 43 - 44- 45 قانون اساسي تشكيل مى شود.


سناتور Senateur
عضو مجلس سنا را گويند.


سنت
در لغت بمعنى آئين وطريقه است( من سن سنة حسنه...) در فقه عبارت است از گفتار ورفتار وتقرير معصوم در امرى از امور دينى.


سنت تقريرى
(فقه) فعل ويا تركى كه معصوم (ع) برآن آگاه شده و آنرا مورد نهى قرار نداده باشد چنانكه مستفاد از تاريخ اين است
كه در زمان پيغمبر(ص) براى انعقاد عقود متعارف( مانند بيع و رهن واجاره و غيره )صيغه خاصي از الفاظ درعقود بكار نمى رفت واين امر مورد نهى هم قرار نگرفت با اينكه موضوع از موضوعات شايع (عام البلوى) در بين مردم هم بود واين خود دليل ايست كه عقود در تحقق خود نياز بصيغ مخصوص ندارند.


سنت فعلى
( فقه) افعال معصوم(ع) اگر براى بيان مطلبى از مطالب دينى رخ داده باشد مانند بيان شفاهى حجت است وآنرا سنت فعلى (درمقابل سنت قولى و سنت تقريرى)


سنت قولى
(فقه) بيانات معصوم (ع) را درامور دين سنت قولى ناميده اند.


سنتو Sento
علامت اختصارى سازمان پيمان مركزى است. (رك. سازمان پيمان مركزى)


سنجه (وصنجه)
نوعى از نقود قديم است. اين كلمه فارسي است و از سنجيدن (سنگيدن) گرفته شده است و عيارگرفتن بهمين معنى بكاررفته است. حافظ گويد: نقد ها را بود آيا كه عيارى گيرند تا همه صومعه داران پى كارى گيرند وزن اين نقد بحسب ازمنهء مختلف مانند ساير نقود قديم تغيير كرده است.


سند Acte
الف - عبارت از نوشته اى است كه درمقام دعوى يا دفاع قابل استناد باشد (ماده 1284 ق- م و ماده 370 ببعد آئين دادرسي مدنى )
ب- گاهي بمطلق دليل( اعم از نوشته و لفظى )گفته مى شود دراين صورت مرادف مدرك است. و درهمين معنى عبارت ((سند كتبى)) استعمال شده است. نوشته اگر براى تعيين وام يا طلب باشد آنرا تمسك - سند دين - سند طلب Effet نامند.
ج - روات يك حديث را در اصطلاحات علوم راجع بفقه، سند گويند.


سند اجرائى Titre executoire
هر سندى كه قدرت اجرائى داشته باشد خواه اجرائيه دادگاه باشد خواه سند رسمى لازم الاجراء كه بدون حكم دادگاه قابل اجراء است.


سند انتقال
هرسند كه دلالت برانتقال مالى بديگرى كند اعم ازعادى و رسمى. بيشتر در سند انتقال رسمى بكار مى رود در مورد سند عادى بايد قرينه اى وجود داشته باشد.


سند انتقال اجرائى
بعد از مزايده وحراج ملك مورد مزايده وحراج كه بموجب سند رسمى منتقل ببرنده مزايده يا حراج ميشود آن سند را سند انتقال اجرائي مى نامند.


سند برائت
(مدني) سند عادى يا رسمى كه از طرف بستانكار يا قائم مقام او به مديون داده ميشود و حكايت ازسقوط دين او درمقابل بستانكارمى كند (ماده 60 آئين نامه اجراء اسناد رسمى).


سند بيمه
عقد بيمه از عقود تشريفاتي است وبموجب سندى كه بيمه نامه و سند بيمه خوانده ميشود تنظيم ميشود( ماده 2- 19 قانون بيمه مصوب 7- 2-1316)


سند تابعيت
(مدني) سند رسمى حاكى از قبول بيگانه به تابعيت كشور معين (ما

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



تاريخ : شنبه 27 خرداد 1391برچسب:س , | 12:53 | نویسنده : دکتر عابد نقیبی |
value=