ز

 

زارع
در قانون اصلاحات ارضى 19- 10- 40 زارع كسى است كه مالك زمين نيست و بادارا بودن يك يا چند عامل زراعتي شخصأ ويا به كمك افراد خانواده خود در زمين متعلق به مالك مستقيما زراعت مى كند و مقدارى از محصول را بصورت نقدي يا جنسى بمالك ميدهد.


 

زانى
(فقه - جزا) كسيكه مرتكب جرم زنا شده است. (رك. زنا)


 

زانيه
(فقه) زني كه مرتكب جرم زنا شده است. (رك. زنا)


 

زايچه
يا ورقه ولادت: ورقه اى است كه هنگام ولادت كودك نوشته مى شود و اداره آمار از روى آن ورقه شناسنامه تهيه مى كند. استعمال زايچه بمعنى (متولد) غلط است.


 

زراعت
الف - در لغت بمعنى بذر افشاندن است و اختصاص به غلات ندارد در زبان فارسي هم اختصاص آن به غلات محرز نيست با اين وصف در معنى زراعت( و تطبيق آن بر زمينى كه در آن گل و درختان زينتى كاشته ميشود) درتبصره دوم ماده يك قانون مالك و مستأجر مصوب 10- 3 -1339 ترديد و اختلاف نظر در دادگاهها ديده شده است.
ب - در قانون اصلاحات ارضى 19- 10- 40 بمعنى توليد محصول بوسيله عمليات زراعتى و باغدارى است.


 

زراعت مكانيزه
زراعتى كه توسط كارگر كشاورزى انجام و حداقل، عمليات شخم بوسيله ماشين كشاورزى صورت گيرد زراعت مكانيزه شناخته ميشود (ماده 20 آئين نامه اصلاحات ارضي 19- 10- 40 )


 

زقاق (بضم اول)
(فقه) كوچه تنگ را گويند خواه بن بست باشد خواه نه و در همين معنى سكه (بكسر اول وتشديد ثانى) استعمال ميشود وگاه سكه بمعنى كوچه و معبر وسيع است.


 

زق زار
(فقه) زميني است موات كه آب هرزه ترشح مى كند واحياء آن به زه كشي و برانداختن آب هرزه آن است.


 

زكات
(فقه) حقي است قانونى كه بشرط نصاب بايد صاحب مال آنرا بپردازد ومصرف آن معاش فقراء و مساكين و حقوق ماموران وصول زكات و ماموران پرداخت آن به مستحقان (فقراء ومساكين) و مؤلفه قلوب و براى آزاد كردن بندگان و پرداخت ديون مفلسان و پرداخت هزينه رجعت مسافريني كه تمكن بازگشت را ندارند و كليه امور عام المنفعه مانند ساختن راهها و پرداخت حقوق معلمان وهزينه تحصيل اشخاص فاقد بضاعت و نشر كتب سودمند و مانند اينها است.


 

زمين
درقانون اصلاحات ارضى 19- 10- 40 زمين زيركشت يا آيش است كه براى يك يا چند نوع از اموركشاورزى مورد استفاده قرارميگيرد.


 

زمين بياض
زميني كه مشخصات ذيل را دارا باشد :
الف - ملك باشد خواه مجهول المالك باشد خواه نه. بنابراين به زمين موات، بياض گفته نميشود.
ب- مشغول بزراعت يا بنا يا درخت و چمن ومانند اين امور نباشد خواه محصور باشد خواه نه خواه زمين از اراضى زراعتى باشد خواه نه.


 

زمين خالصه
رك. خالصه


 

زمين شاهى
(تاريخ حقوق) اين اصطلاح تا يك قرن اخير وجود داشته و معلوم نيست مرادف خالصه استعمال شده يا نه. بعضى آنرا ملك مجهول المالك محيات (دائر) دانسته اند كه در تصرف شاه باشد (جامع الشتات- صفحه 213) بهرحال خصوصيات اين اصطلاح چندان روشن نيست ولى غالبأ در اراضى خالصه بكار مى رفته است. در لغت معنى آن معلوم است. دراصطلاحات ذيل بكار مي رود:


 

زن حائل
(فقه – مدني) زني كه آبستن نباشد. در مقابل زن حامل استعمال شده است.


 

زن حامل
(فقه – مدنى) زن آبستن را گويند. و حمل از زمان انعقاد نطفه است تا زمان وضع حمل.


 

زن دائم
(مدنى – فقه) زنى كه بعقد ازدواج دائم بنكاح كسى درآمده باشد. در اصطلاح ديگركه عاميانه هم هست او را زن عقدى نامند كانه متعه عقد نيست و حال اينكه متعه هم نوعى عقد است بهرحال اصطلاح عاميانه مذكور در حد خود ظرافتى دارد.


 

زن صيغه
(مدني – فقه) زنى كه بعقد نكاح منقطع شوهر كند (ماده 1075 قانون مدني) اين اصطلاح عاميانه ناشى ازآنجا است كه اين ازدواج عارى از رسوم و عادات عقد نكاح دائم است و بصرف خواندن صيغه عقد رابطه زناشوئى حاصل ميشود.


 

زن عقدى
(مدنى- فقه) دراصطلاحات عاميانه بزني مى گويند كه بنكاح دائم شوهر كرده باشد. زوجه دائم اصطلاح علمى آن است.


 

زن متعه
(مدني- فقه) بمعنى زن صيغه است (رك. زن صيغه)


 

زنا
(فقه) جماع غير مشروع خواه در جهت آلت تناسلى باشد خواه نه. براى تحقق زنا علاوه بر عنصرعدم مشروعيت مواقعه وعمد شرط است كه زاني بالغ باشد اگر چه طرف او نا بالغ باشد وشرط است كه زانيه بالغه باشد اگرچه طرف او نابالغ باشد و زانى عاقل باشد ولو اينكه طرف عاقله نباشد و زانيه عاقله باشد اگرچه طرف عاقل نباشد و شرط است كه دخول لااقل بقدر حشفه باشد. هم چنين گفته شده است كه علم بجرم بودن زنا شرط تحقق اين جرم است.


 

زناى غير محصنه
رك. احصان


 

زناى محصنه
رك. احصان


 

زناشوئى
بمعنى نكاح است (رك. نكاح)


 

زوج
(مدنى- فقه) مردى كه زني در عقد او است. صدق زوج و زوجه و زوجين برزن و مردى كه رابطه زناشوئي آنها قطع شده است. محرز و مسلم نيست بنابراين در اعمال ماده 676 آئين دادرسي مدني فعليت رابطه زناشوئى شرط است.


 

زوجه
(مدنى- فقه) زنى كه شوهركرده و بالفعل شوهر داشته باشد خواه بعقد نكاح دائم خواه بعقد نكاح منقطع.


 

زوجه غير مدخوله
(مدنى – فقه) زوجه اى كه بعد ازعقد ازدواج هنوز شوهر با او دخول( بقدر حشفه) نكرده باشد(ماده 1092 ق – م)


 

زوجه مدخوله
(مدني - فقه) زني كه پس ازعقد ازدواج شوهر با او دخول كرده باشد. (ماده 1092 ق – م)


 

زوجين
(مدنى- فقه) زن و مردى كه بين آنها رابطه زناشوئى وجود داشته باشد (رك. زوج)


 

زياده
(مدني – فقه) مالى كه داراى خصوصيات ذيل است:
الف - عين باشد پس منافع عين مستأجره كه مستاجر ميبرد زياده نيست. وبعكس اضافه وزن گاو وگوسفند بر اثر چاق شدن و پشم گوسفند كه ميرويد زياده محسوب است.
ب - عين مذكور ممكن است ناشى از طبع مالى باشد كه برآن افزون شده است مانند مورد روئيدن پشم گوسفند و مانند آن، وممكن است با افزودن چيزى از خارج باشد مانند نقاشي كردن ساختمان ويا تعميرات آن.
ج- عين بايد نسبت بمالى كه برآن افزوده شده جنبه عرضى داشته باشد يعنى موجب تغيير ماهيت آن نشود بنابراين اگر بخانه اى حمامى بيفزايند يا چاهي در آن احداث كنند زياده صدق مى كند ولى اگر زياده موجب تغيير ماهيت شود زياده صدق نمى كند مثل اينكه از ماسه و سيمان لوله هاى سيمانى بسازند كه بكلى مغاير با ماهيت ماسه و سيمان است.
د - زياده هميشه داراى ماخذ زماني ميباشد يعنى بايد زمان معينى را ماخذ قرارداده و زياده را نسبت بآن بسنجند. بجاى اصطلاح بالا اصطلاح زيادى و زيادتي بكار مي رود. ماده 314 - 786 قانون مدنى (رك. نماء)


 

زيادى
(مدنى – فقه) افزايش مال خود بخود (مانند توسعه زمين كنار رودخانه براثر سيلاب) يا بفعل غير (ماده 314 ق - م)
در اصطلاحات ذيل بكار مى رود:


 

زيادى حكمى
(مدنى – فقه) هرگاه براثر تصرف در عين مال قيمت آن زياد شود بدون اينكه عرفأ چيزى بر عين آن مال افزوده گردد آن زيادى قيمت را زيادى حكمى گويند (درمقابل زيادى عينى) ماده 314 ق - م.


 

زيادى عيني
(مدني - فقه) هر گاه متصرف درمال معيني چيزى بر آن بيفزايد (مانند اينكه درختاني در زمينى بكارد يا بنائى در آن زمين بسازد) اين زيادى را زيادى عينى گويند (ماده 314 ق – م)


 

زيان
در معنى ضرر بكار مى رود (رك. ضرر) و غالبآ اين دوكلمه فارسي و عربي را كه معادل يكديگرند با هم بكار مى برند و ميگويند (ضرر و زيان) اين استعمال كه از نوع استعمالات مترادف است در تعبيرات حقوقى درست نيست.


 

زيان دير كرد
بمعني خسارت تاخير تاديه است (تبصره دوم ماده 34 قانون ثبت) رك. خسارت تاخير تاديه


 

زيف (بفتح اول و سكون ثانى)
(فقه) درهمى كه مس درآن كرده باشند.

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



تاريخ : شنبه 27 خرداد 1391برچسب:ز, | 12:51 | نویسنده : دکتر عابد نقیبی |
value=